- از اصل
- اص اساسا
معنی از اصل - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ازبن از آغاز از ریشه هچ بن
بی ریشه
از سوی از پیش از جانب از سوی از جهت
فرو مایه بد گوهر
بی ریشه بی بن ابن
پاکنژاد، پاک گوهر پاک گوهر پاک بن آنکه گوهری پاک دارد پاک گوهر پاک نژاد
ریشه دار اصیل اصل دار با اصالت با خانواده نجیب شریف مقابل بی اصل
پاره ای از اصل
رسیده (درقبض ترسید این کلمه رانویسند)، کلمه ای که در قبض رسید یا صورت حساب طبق شکل ضمیمه رسید مینوشتند و ذیل آن وصولیها را یاداشت میکردند. یاقبض (قبوض) الواصل. قبض (قبوض) وجوه یااجناس رسیده: مقرب الخاقان صاحب جمع خزانه باهره وجه برآورد را از قرار قبوض الواصل مهم سازی صاحب جمعان نماید
خلاصه
پاک نژاد، پاک گوهر، نجیب
اصل دار، شریف، اصیل، نجیب، آزاده نژاد، اصل دار، اصل پاک، استخوٰان دار، پاک سرشت، نژاده، پاک فطرت
کلمه ای که در اختصار کلام گفته یا نوشته می شود مانند بالجمله، القصه، باری و خلاصه
بد نژاد، کمینه
هم گوهر
ازگیل
جمع زوال، شگفت آفرینان، شوخمردان، دلیران، چرغان
لغزانیدن
آب ریختن آبگونه ریختن، دانه رسانیدن، خون جهیدن، شیردادن
شاد گرداندن شاداندن بر کندن
به گناه برانگیختن